ساعات عمر من همگي غرق غم گذشت
دست مرا بگير كه آب از سرم گذشت
مانند مردهاي متحرك شدم، بيا
بي تو تمام زندگيام در عدم گذشت
ميخواستم كه وقف تو باشم تمام عمر
دنيا خلاف آنچه كه ميخواستم گذشت
دنيا كه هيچ، جرعه آبي كه خوردهام
از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت
بعد از تو هيچ رنگ تغزل نديدهايم
از خير شعر گفتن، حتي قلم گذشت
تا كي غروب جمعه ببينم كه مادرم
يك گوشه بغض كرده كه اين جمعه هم گذشت
مولا، شمار! درد دلم بينهايت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
[گل].....